اگه من متوهمم، پس شما هم توهماتمید!

به گردنم بندازید تا فراموشی رو به یاد بیارید!

اگه من متوهمم، پس شما هم توهماتمید!

به گردنم بندازید تا فراموشی رو به یاد بیارید!

تمام چیزی که باید بدونی همینه که
من یه نویسندم!

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۲۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلنوشته» ثبت شده است

دریایی سیاه

جمعه, ۴ فروردين ۱۴۰۲، ۱۲:۲۱ ب.ظ | Tourmaline Mask | ۰ نظر

و مانده بود درون نفس های من

سرمایی برخواسته از دریای سیاه روح من

موجش میغلتید به دور نفس هایم

میدرید آفتاب های فردایم

ماه آمد و بیش جلایش داد

تشنگی مبتلا به دریایی سیاهم داد

آغشته به شب

چهارشنبه, ۱۷ اسفند ۱۴۰۱، ۰۱:۱۷ ب.ظ | Tourmaline Mask | ۰ نظر

من

فرزند شبگاهم

آغشته به تاریکی

تنم زخم از خون ستارگانی خاموش

تاجی بر سر از جنس ماه

من فرزند شبانگاهم

با گرگ ها میخندم

به دور جغد ها میلولم

با ارواح میگردم

خورشیدی که مهتابی بود

سه شنبه, ۱۶ اسفند ۱۴۰۱، ۰۸:۰۷ ب.ظ | Tourmaline Mask | ۰ نظر

کتی پاره به تن مردمان سرزمینم بود

زمستان بود

و زمین هر بار بالا تر میرفت

حال آنقدر بالا رفته بودیم که جز سرما

مردمی در بین ما قدم نمیزد

می آمدند

فتحمان میکردند

و دست های ما یخ زده برای پایین رفتن از این سرما

و در دنیایی که شب بود و شب بود و شب

خورشید نیز مهتابی بود

گل دروغ

دوشنبه, ۱۵ اسفند ۱۴۰۱، ۰۶:۲۱ ب.ظ | Tourmaline Mask | ۰ نظر

روزگاری در افکارت کاشته شدم

من را به باغ‌ دهان آوردی

بر گوش های من زمزمه کردی

نام تو دروغ است

و مرا

گلی سوزنده را

با رنگی خنک پوشاندی

رنگی که حقیقت نام بود

و هیچگاه نفهمیدم که چرا در سرزمین آدمیان

بر تن من لباس برادرم، حقیقت میرود...

 

تنهایی

يكشنبه, ۱۴ اسفند ۱۴۰۱، ۰۸:۱۶ ب.ظ | Tourmaline Mask | ۰ نظر

و تنهایی در سرزمین ابدیت ماندگار شد

قصری از خیال را برای قدم هایش گزید

عبایش را به دور گلوی احساس کشید

و غم فریاد زنان به خانهی راوی پناه آورد

ستاره ای که دیروز بود

شنبه, ۱۳ اسفند ۱۴۰۱، ۰۱:۳۴ ب.ظ | Tourmaline Mask | ۰ نظر

به آسمون نگاه کردم

یه مطلق مشکی با یه تک ستاره

جایی که همه سایه ها خوابیده بودند

یه لیوان چایی رو به لبام هدیه دادم

چون قهوه برای اونها ملایم نبود

یه ستاره توی لیوانم افتاده بود

دلم نیومد یه قلب دیگه بدم بالا و اون ستاره رو بندازم دور

امشب اون ستاره جای ماهو پر کرده بود

مثل دریایی قهوه ای برای غروب ستاره بود

تا صبح به اون ستاره و غروبش نگاه کردم

تا جایی که خورشید اومد و بهم یاد داد

ستاره ها هیچوقت تو سایه موندگار نیستن!

خودخواه باش!

جمعه, ۱۲ اسفند ۱۴۰۱، ۰۱:۳۷ ب.ظ | Tourmaline Mask | ۰ نظر

خودخواه باش، کسی جز تو برای تو نمیخواد

کسی جز تو برای تو نمیخنده

کسی جز تو برای تو گریه نمیکنه

کسی جز تو برای تو کتاب نمیخونه

خودخواه باش که خودخواه بودن همون خودخواستنه!

نویسنده: تورمالین💫

کپی نشه!

فردا

پنجشنبه, ۱۱ اسفند ۱۴۰۱، ۰۶:۱۱ ب.ظ | Tourmaline Mask | ۰ نظر

و فردا به امروز گفت

به دیروز خوش آمدی ای نوجوان کهنسال

نمیدانستم از روح موسپیدم فهمید

یا جسم جوانم

کدامین را برای دروغ بپوشانم 

تا که نقشش را بازی نکند؟

تو همانی!

چهارشنبه, ۱۰ اسفند ۱۴۰۱، ۰۱:۴۹ ب.ظ | Tourmaline Mask | ۰ نظر

تو همانی

همان مسیر خشکیده برای درختان احساس من

همان ستاره ی مرده

به انتظار لطف شب های من

همان گل سرخ دو روزه

نشسته چشم به راه باغ صد ساله ی منن

تو همانی

همان عشقی خط خطی شده

در مقابل جوهر احساس من!

ماه تنها

سه شنبه, ۹ اسفند ۱۴۰۱، ۰۸:۳۴ ب.ظ | Tourmaline Mask | ۰ نظر

🍂ماه، تنها در کنج شب گرفتار نخ هایی آویزان بود

🍂نوشیده نور خورشید و دارد صدای دریا

🍂خو گرفته با چشمان تنهای تو بود

🍂میبیند که میرقصی بی مسیر برای فردا

🍂سپیده دم ماه را چنگ زد و شد ناپدید از چشم ما

🍂زدیم تازیانه بر قلم که نیست بدتر از این چاه

🍂لحظه لحظه خوابید در بستر ساعت 

🍂و من شب را نزیسته ام

🍂آرام آرام در کنار پنجره بر شانه انتظار

🍂تمام روز را بی خنده گریسته ام