شد رسوا اقتدار قامت عقل
آنگاه که شد رهنما از ابتدا، فطرت رذل
صدا کرد کینه را و گفت درود
زین پس در این غم خانه خواهی سرود
گم گشت به جرم حقیقت سرشت
کودکان عقل مردند در این سرنوشت
ای مرده در تن زندگان فریب
برخیز و بدان تویی شد در اینجا غریب
بدان سر فردا و نکن این غفلت تماشا
بدان که میسازد تلاش قدمت کیمیا